شیخ پاکدامن
بابام اومده بهم میگه:
پاشو برو ماشین رو بزار تو پارکینگ
میگم:
بابا به خدا خسته م، نمی تونم !!!
میگه: بیست تومان می دم برو، منم خسته م…
میگم: بیخیال …
بیست تومان میدم خودت برو …
پاشده شلوارش و می پوشه و میگه
مرد نیستی اگه ندی! پای مردونگیم موندم بیست تومان پیاده شدم بهش دادم!!!
داد میزنه میگه:
خانوم پاشو بیا بریم معجون بخوریم پولش جور شد
یعنی محبت تو این خونه موج میزنه